مدونة الشاعرجاسم ثعلبی (الحسّانی) فی اللغه العربیه و الفارسیه

.
اطلاعات کاربری
درباره ما
دوستان
خبرنامه
آخرین مطالب
لینکستان
دیگر موارد
آمار وب سایت

غزل رخ تو (عربی و فارسی)
هر سحر گاهی رخت با دلم نجوا می کنـد
عاشقی در خاطراتم شبی رویا می کنـــد
***
من همانم ماه و اختر از کلامم عاجز اســت
پاس دار آن سیرِ روحت جنگ بر پا می کند
***
ذوب شد شمعِ شبم را در فروغِ انتــظار
دود کردی نامه هایم شعله شیدا می کند
***
دل بسوز از غمِ هجرِ بوسه های بردگی
لبِ خشکیده بمان آغوشِ صحرا می کند
***
طلبِ ذهن خبر چینِ تمنّای ادب
رقصِ دیوانه و تن روزه را رسوا می کند
***
دور تو پروانه ام شانه زدم آن زلفِ تو
سوزشِ بال و پرت را درد و زیبا می کند
***
دار شد فلبِ حزینم در کمندِ موی تو
بی کس و تنهای تنها دلم آوا می کند
***
تو همانی که کشیدی پای دارِ سرنوشت
زیرِ پای زندگی را دلت غوغا می کند
***
از عذابِ چشم هایت پلِ وصلِ دل شکست
دلبری با قهرِ چشمت اشکی دریا می کند
***
حیف آن زبده ی عمرم طی شده در قهر و غم
دل پشیمان است ولی تقصیرِ دنیا می کند
***
کوچِ من از این فلک محتاجِ دیدارت نبود
غصّه هایت در دلم گرما و سرما می کند
***
مژدگانی می دهد دشمن ز ترکِ این دیار
بی خبر مغرور زر شد دلت فتوا می کند
***
یا عجاج الدهر جفّی خاطری ساکن غریب
ما سکنت البید لجلک قلب و تنها می کند
***
اقرا بکتابی او جبینی و العیون الساهرات
شوف گلبک و اشتکی له ظلم و پیدا می کند
***
یا حسافه الشیب عاجل جانه  من دون الحبیب
باغ و بستان وجودم رنگِ سیما می کند
***
جاسم ثعلبی (حسّانی)  29/07/1392



:: برچسب‌ها: غزل رخ تو (عربی و فارسی) ,
:: بازدید از این مطلب : 1889
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
ن : جاسم ثعلبی (حسانی )
ت : سه شنبه 30 مهر 1392
.

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 89 صفحه بعد

صفحات
نویسندگان
آرشیو مطالب
مطالب تصادفی
مطالب پربازدید
چت باکس
تبادل لینک هوشمند
پشتیبانی